از شمارۀ

نوازش‌های بی‌رحمانه

روزنگاریiconروزنگاریicon

اما خباثت، برای من زیبا بود

نویسنده: بردیا محبی صمیمی

زمان مطالعه:5 دقیقه

اما خباثت، برای من زیبا بود

اما خباثت، برای من زیبا بود

«بگذارید جهانی در غم و درد او بسوزد!» این عبارت، فریاد آن جنگجوی آزاده‌ای بود که در طول حیات مبارزاتی‌اش یکایک عزیزانش را و در این لحظه آخر، معشوقه دیرینه خود را از دست داده بود تا بلکه به آرمان‌خواهی شورشی خود جامه عمل بپوشاند و در نهایت هم به سر منزل مقصود رسیده بود.

 

حالا که به اقتضای زمانه بر سریر قدرت تکیه زده و تبدیل به بت مقدسی شده بود که پرستش را خوش می‌داشت؛ به این نقطه پی برده بود که شاید این همه، ارزشش را نداشت. شاید نبایست برای رسیدن به اهدافش از همه‌کس و همه‌چیز چشم می‌پوشاند.

 

او باور داشت که آن‌قدر خبیث یا خودشیفته بوده است تا بتواند تمامی این هزینه‌ها را بدهد. آخر، مبارزه تاوان دارد. فی می‌خورد. تو نمی‌دانی که در چه جایی، چه زمانی و چه لحظه‌ خطیری؛ مجبوری که انتخاب کنی و از بین خود و دیگرانی از دیگران، یکی را انتخاب کنی.

 

به‌خاطر دارم که در اوان جوانی که آسیمه‌سر بودم و شور و شوق تغییر دنیا را داشتم در کتابی می‌خواندم که میل به تغییر و اعتراض برای تغییر مقدار معتنابهی خباثت می‌خواهد. این مقدار را با مثالی در آن کتاب توضیح داده بود؛ فرض کنیم که در یک جامعه خوردن زیتون ممنوع باشد و پشتوانه این هنجار را قانونی مکتوب ضمانت کند و بگوید که خوردن زیتون ممنوع است و در صورت تمرد و پیروی‌نکردن از این قانون، مجازاتی سخت در انتظار متمرد است. خب، کاملا واضح است که عده‌ای از فردای آن روزی که این قانون اجرایی شود؛ مزایای خوردن زیتون را تئوریزه می‌کنند و آن را نشر می‌دهند. عده‌ای دیگر تلاش می‌کنند که از اساس فلسفه زیتون‌خوردن را تولید کنند و بگویند چرا باید زیتون خورد یا نخورد. در نهایت افرادی از همین جامعه، گروهی شکل می‌دهند و به‌صورت مخفیانه زیتون می‌خورند و ضد هنجار را شکل می‌دهند، تظاهرات می‌کنند و آن‌هایی را که زیتون نمی‌خورند به باد انتقاد و مذمت می‌گیرند. شاید هم پرچمی بدوزند که علامت وسطش شاخه زیتون باشد!

 

می‌خواهم بگویم که هر دو طرف این جریان به مفهومی برساخته شده به لحاظ اجتماعی، اعتراض می‌کنند و تلاش می‌کنند آن را برای یک جامعه هدف خاص تغییر دهند. «شما اجازه زیتون خوردن ندارید!» و «شما اجازه ندارید که ما را از مصرف زیتون منع کنید!». هر دو جبهه این به اصطلاح نهضت هم در راه نیل به اهداف، جملگی ابزارآلات را به‌کار می‌برند تا بلکه راهگشا شود. اصلی که از ازل تا هنوز برقرار است؛ این است که اهداف هر شخص یا هر گروه، وسایلشان را توجیه می‌کند. و آیا این اصل، آن‌چنان که ماکس وبر در کتاب دانشمند و سیاستمدارش می‌گفت؛ همان نیست که انحصار کاربرد مشروع زور و خشونت برای گروه خاصی از افراد صاحب قدرت یا همان دولت‌ها یا شبه دولت‌ها به لحاظ سیستمی باشد؟

 

به نظر این‌طور می‌آید که تنها طریقیت خباثت است که هر کدام از گروه‌های صاحب قدرت مستقر یا پراکنده را از یکدیگر متمایز می‌کند؛ شرارت‌های سازمان‌یافته، جنگ‌ها، ترورها و قتل‌هایی که هر روزه در سپهر اجتماعی جامعه جهانی پیرامون ما اتفاق می‌افتد با هر هدف و مقصود یا دلیلی که باشند، برخاسته از خباثتی هستند که در جوهره ذاتی‌شان وجود دارد و آن‌ها را به پیش می‌راند.

 

دوگانگی کیهانی خیر و شر، سیاه و سفید و درنهایت تضاد بین این دو در هر پدیده است که موجبات سنتز ماهیتی جدید را فراهم می‌آورد. هر پدیده به عنوان یک کل منسجم، چیزی بیش از اجزاء منفرد و مستقل از یکدیگر است و هنگامی که این موجودیتِ ورای اجزایش، خبیث باشد چه مثال نقضی می‌توان آورد که بگوید این اجزای سابقا منفرد، یک‌به‌یک خبیث نیستند؟ آن‌ها نیز درگیر رابطه رفت‌وبرگشتی خباثت با کلیت منسجم می‌شوند و سپس آن را بازتولید می‌کنند.

 

زیبایی‌شناسی پدیدار خباثت دقیقا در همین مضمون است که همواره جاری و ساری است و به‌قدری پذیرفته شده که دیگر هیچ پدیدارشناسی، چه خارج از متن و چه درون متن عمل و کنش‌های اجتماعی ارادی و هدفمند، انگیزه‌های خباثت‌محور را نمی‌بیند یا آن‌ها را به حاشیه می‌برد.

 

زیبایی مغفول، زیبایی را دوچندان می‌کند و این زیبایی مغفول چیست به جز خلوص و پاک‌بودگی این خباثت که در ذهن کنشگر، متجلی می‌شود.

 

مکبث در مونولوگ تاریخی و جاودانه خود می‌گوید: «من یارای هرآن‌چه که برازنده یک مرد است را دارم؛ آن‌کس که یارای بیش از آن داشته باشد، مرد نیست».

 

یک مرد در این گفتمان، خباثت را در توان بشر می‌بیند که با تعریف شخصی‌سازی‌شده آن، می‌تواند به اهدافش دست یابد اما همین اهداف است که به این خباثت رنگ و لعابی از زیبایی می‌زند یا یک زنِ زیبا را در بهره‌گیری از خباثت در مواجهه با معشوقش، هرچند شریرانه، زیبا می‌نماید.

 

در نهایت، این سیستمِ کل‌گراست که به اجزایش حقنه می‌کند که شرارت یا خباثتِ فعلیت‌یافته در چه جایی خوب است یا بد؛ کنشگران این سیستماتیک پویا را مجاب می‌کند که به فراخور هر زمان یا مکان از این خشونت یا خباثت استفاده کنند و خلوصش را که می‌تواند مرز باریک بین سیاست یا شرارت را مشخص کند؛ به مغاک براند. سیاست در تعریف تبارشناسانه خود علم مطالعه انگیزه‌هایی است که بر ابتنای خباثت یا منفعت جمعی به معنای عمومی آن، به منصه ظهور می‌رسند و این زیبایی را کماکان به ذهن جست‌وجوگرانِ ایستاده بر زمین عینیت متبادر می‌کند. من نیز تا زمانی پیش از این گمان می‌بردم که خباثت، شر است و نمی‌توان از آن به نیکی بهره جست تا اهداف را محقق ساخت اما الگوی دیرینه زیست بشری رهنمود من شد تا متوجه این باشم که زیتون را کجا می‌توان خورد یا کجا نمی‌توان خورد!

بردیا محبی صمیمی
بردیا محبی صمیمی

برای خواندن مقالات بیش‌تر از این نویسنده ضربه بزنید.

instagram logotelegram logoemail logo

رونوشت پیوند

کلیدواژه‌ها

نظرات

عدد مقابل را در کادر وارد کنید

نظری ثبت نشده است.